شما تنبل نیستید

 

شما تنبل نیستید

 

اگر جزو آن دسته از افرادی هستید که خود را تنبل فرض می کنند امروز به شما ثابت می ‌‌کنم که به تعویق انداختن کارهایتان اصلا به معضل تنبلی مرتبط نیست. احتمالا از من خواهید پرسید علت آن همه کار نیمه تمام و ناتمام اطرافتان چیست؟

اولین پاسخ من به شما این است: هدف ‌گذاری غیر اصولی، بله شما اصول هدف گذاری را بلد نیستید و به تبع آن برنامه ریزی اصولی را هم یاد نگرفته اید. بیایید چند نمونه از شاهکارهای برنامه ریزی و هدف گذاری هایتان را با هم مرور کنیم!

 

 

روزی ۱۸ ساعت درس میخوانم تا کنکور قبول بشوم! در یک هفته ده کیلو وزن کم می کنم! مصرف روزانه دو بسته سیگارم را از همین امروز قطع می کنم! طی یک دوره فشرده خودخوانی زبان انگلیسی ام را به سطحی می رسانم که فیلمهای مطرح روز دنیا را بدون زیرنویس ببینم! همه اینها نمونه های عادی از هدف گذاری های معمول ما هستند و چون تقریبا هیچ برنامه ریزی خاصی هم برای رسیدن به این دستاوردهای جهانی نباید انجام بدهید، تقریبا منفعل خواهید ماند تا یکی دو ماه بعد در حالی که روی کاناپه در حال تماشای یک آگهی بازرگانی هستید در حالی که به محیط نامرتب اطرافتان نگاهی می اندازید خیلی راحت نتیجه گیری خواهید کرد که، علت وزن کم نکردن، قبول نشدن در کنکور،عدم یادگیری زبان و ته سیگارهای اطرافتان به علت تنبلی تان بوده است!

قبل از اینکه بخواهید بپرسید من جواب شما را خواهم داد که علت این سبک هدف گذاری های عجیب و غریب چیست؟ پاسخ خیلی ساده است. چون شما یک روز در یک مهمانی خیلی اتفاقی در محاصره افراد موفق بسیاری قرار گرفته اید و نگاهی به پشت سرتان انداخته اید و احساس کرده اید سالهای زیادی از زندگی تان از دست رفته و از زمین و زمان عقب افتاده اید  در نتیجه شما خواستید تمام کارهای نکرده تان را در بازه کوتاهی به سرانجام برسانید تا در کنار اطرافیان موفق تان سربلند باشید البته که من هیچ کاری با افراد موفقی که اطراف شما هستند ندارم تا زمانی که موفقیتهای این افراد اعتماد به نفس و عزت نفس شما را جریحه دار نکند.

لطفا و لطفا تحت تاثیر افرادی که از نظر شما موفق و جایگاه ویژه ای دارند قرار نگیرید هیچ وقت از آنها بت نسازید به شما اطمینان خواهم داد اگر شما هم به اندازه آنها تلاش و تمرین مستمر کنید حتما جایگاهی همتراز با آنها خواهید داشت.

صبر کنید اصلا قصدم شعار دادن نیست. بیایید از دیوید بکهام شروع کنیم . مثال بزرگی زدم ؟ ضربات ایستاده او افسانه ای است ؟ ولی اگربه شما بگویم دیوید بکهام  به مدت هشت سال روزانه ساعتها ضربات ایستگاهی تمرین می کرده و بیشتر از صد ضربه کاشته ایستگاهی میزده، شاید از میزان افسانه ای بودن او کم کنم.

متوجه هستم که کیت میدلتون هر بار که بعد از زایمانش سرحال با نوزادی در بغل با یک هیکل زیبا جلوی نور فلش دوربینها لبخند زده کفر شما را در آورده ولی راز تناسب اندام کیت زیبا، ژنتیک یا برنامه دکتر تغذیه اش نیست. حتی در دوره ای از دبیرستان کیت در بین پسرها نامحبوب بود و اعتماد به نفس بالایی هم نداشت. اما با پشتکار از کیتی که پسرها در دبیرستان به او اعتنایی نمی کردند آرام آرام فاصله گرفت و به روزهایی رسید که ما او را به عنوان ملکه آینده بریتانیا می شناسیم. جالبه بدانید کیت یک ورزشکار حرفه ای است و سالها سخت ورزش کرده و همچنان در کاخ سلطنتی با خواهرش پیپا، روزانه تمرینات سخت ورزشی را برای ساعتهای طولانی انجام می دهد. ضمن اینکه او سالهاست رژیم و تغذیه سلامت خود را حفظ کرده است. مطمین هستم در این لحظه به خودتان می گویید اگر من هم عروس خاندان سلطنتی بودم و امکانات کیت را داشتم حسابی به خودم می رسیدم اما من به شما یقین می دهم اگر من و شما عروس خاندان سلطنتی بودیم احتمالا فقط بر منوی غذایی کاخ سلطنتی متمرکز می شدیم. چون مشکل ما نداشتن امکانات نیست نداشتن اعتماد به نفس است.

از این دست مثال ها در دنیای سلبریتی ها زیاد است. هر بار که فرش قرمزی پهن می شود و ستاره هایی بر روی آن گام بر میدارند اعتماد به نفسهایی  همزمان در حال تخریب شدن است و بی ربط نخواهد بود اگر یکی از بزرگترین مشکلات در زمینه برنامه ریزی و هدف گذاری را به قدرت رسانه ها در تخریب اعتماد به نفس مخاطبان شان بدانیم. رسانه ها با ستاره سازی اسطوره سازی و ثبت لحظات آخر موفقیت افراد، فاصله زمانی و تلاشهای سرنوشت ساز در این فاصله را حذف و به من و شمای مخاطب القا می کنند که خیلی ناتوان تر از رسیدن به هدفهای زندگی مان و اسطوره شدن هستیم.

لازم نیست به روابط پشت پرده و دستمزدهای ستاره ها برای قراردادها و یا حتی حضورشان در یک برنامه تلویزیون بپردازیم. سلبریتی ها خوراک رسانه ها هستند و رسانه ها خیلی خوب از آنها اسطوره می سازند.

حال بیایید کمی از دنیای سلبریتی ها فاصله بگیریم و برای بهتر شدن حال دل خودمان کمی روی عزت نفس مان وقت بگذاریم. راه های زیادی برای افزایش اعتماد به نفس وجود دارد. بیایید از همان بحث ابتدای این مقاله شروع کنیم و از ایجاد یک برنامه ریزی اصولی و منطقی برای بهبود اعتماد به نفس استفاده کنیم و با افزایش اعتماد به نفس بهتر و قوی تر برنامه ریزی کنیم.

ابتدا یک هدف انتخاب کنید مثلا کاهش وزن. میزان اضافه وزن خود را با استفاده از نرم افزارهای کالری شمار حساب کنید. دوازده کیلو. بسیار خوب ولی ما فقط با یک کیلو از این دوازه کیلو کار داریم ! یک بازه زمانی دو هفته ای را انتخاب می کنیم. دو هفته کاهش وزن برای یک کیلو ! بله واقعا همین یک کیلو ! فکر می کنید کاری ندارد و اصلا کاهش یک کیلو وزن آن هم در بازه دو هفته ای، کار با ارزشی نیست! اتفاقا همین میزان کاهش وزن خیلی هم حال خوب کن هست. امتحانش کنید. برای دو هفته برنامه ریزی کنید که یک تغذیه سالم داشته باشید. روزانه سی دقیقه پیاده روی کنید. نوشابه، فست فوت و قندهای ناسالم را از برنامه غذایی تان حذف کنید. من به شما صمیمانه تبریک می گویم احتمالا وقتی که بعد از  دو هفته روز روی ترازو می روید کیف خواهید کرد چون نزدیک دو کیلو کاهش وزن داشته اید و این خیلی بیشتر از یک کیلو است! حالا وقتش هست جلوی آینه به خودتان لبخند بزنید و برای کم کردن بقیه اضافه وزنتان هم برنامه ریزی کنید. فقط با همین سرعت و همین اصول در کمتر از چهار ماه آینده با اضافه وزنتان خداحافظی خواهید کرد.

بله راه حل همین هست هدف بزرگتان را انتخاب کنید، حالا به هدف های کوچک تر تقسیم اش کنید و برای رسیدن به این هدفهای کوچک برنامه ریزی و تلاش کنید. لطفا یادتان نرود هر زمان نوبت لبخند به خودتان در جلوی آینه رسید با صدای بلند از خودتان تشکر کنید و بگویید چقدر به خودتان افتخار می کنید.

 رسیدن به اهداف کوچک در بازه های زمانی منطقی تعیین شده در بهبود اعتماد به نفس ما تاثیر به سزایی دارد. بنابراین مثال یک کیلو کاهش وزن در بازه زمانی دو ماه قطعا مثال خوبی برای بهبود عزت نفس نخواهد بود.

می خواهید مصرف سیگارتان را قطع کنید؟ ابتدا توجه داشته باشید که چند سال است سیگار می کشید و میزان مصرفتان چقدر است. سعی کنید هر روز فقط یک الی دو نخ سیگارتان را کمتر کنید . می خواهید زبان یاد بگیرید ابتدا تعین سطح کنید و از روزی نیم ساعت شروع به مطالعه کنید و همین نیم ساعت را به دو بازه ۱۵ دقیقه ای تقسیم کنید تا کمتر خسته شوید. بعد از یک هفته زمانتان را به دو بازه بیست دقیقه ای تقسیم کنید و ادامه بدهید. در پایان هر ماه یکبار دیگر تعیین سطح کنید. شاید در ماههای اول زیاد هم در تعیین سطح تفاوت مشهودی را نبینید اما بعد از یک دوره سه ماه خودتان را با با روز اول قیاس کنید و لذت ببرید.

رفتن به سراغ ترسهای زندگی مان هم از روش های موثر دیگری است که عزت نفس ما را افزایش و برچسب تنبلی را از روح ما پاک می کند. خیلی از خانمها از جمله خودم از رانندگی می ترسند. امتحانش کنید در یک کلاس رانندگی ثبت نام کنید. متوجه هستم که گواهی نامه دارید. من هم داشتم ولی رانندگی نمی کردم. چون توهم داشتم که یک نفر را با ماشین زیر خواهم گرفت یا وسط چهارراه ماشینم خاموش می شود بعد می زنم به ماشین مقابلم و یک تصادف زنجیره ای ایجاد می کنم و چند نفر مجروح خواهند شد ! خوب طبیعی است که با سرعت ۲۰ کیلومتر در ساعت برای من هیچ کدام از این حوادث عجیب و غریب که به علت عدم اعتماد به نفس به ذهنم می آمد اتفاق نمی افتاد. بنابراین بیست دقیقه بعد از اینکه بغل دست مربی رانندگی ام نشستم و تازه داشت قلق کلاج و ترمز بعد از سالها دستم می آمد از  مربی ام خواستم برویم شلوغ ترین نقطه شهر و در مقابل چهره هاج و واج او پاسخ دادم: «هی من نمی خوام رانندگی یاد بگیرم می خوام اعتماد به نفسمو درست کنم».

بسیار خوب، حتما به اندازه کافی قانع شده اید که تنبل نیستید، پس از همین لحظه شروع کنید و اعتماد به نفس خودتان را با زدن به دل ترسها و رسیدن به هدفهای کوچک بهبود ببخشید. مطمین باشید بعد از یکی دو ماه که اعتماد به نفس آسیب دیده شما ترمیم شد قادر خواهید بود گامهای بزرگتری بردارید و به هدفهای بزرگتری برسید.

 

 

به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط