نیشدارو
چندی پیش ماجرای مردِ میانسالی نقل محفل عوام بود، گرچه کمی دور از ذهن مینمود ولی خالی از لطف هم به نظر نمیرسید. حادثه از زبان سکنه و بومیان منطقه به شکل افسانهای و حماسی روایت میشد. کارگران فصلی که اغلب غریبه و غیر هستند در فصل برداشت صیفی و سبزیجات در این حد و حدود ساکن و مشغول به کار میگردند. تکیده مرد پا به سن گذاشتهای هم که بیشتر مواقع نشئه و خمار به نظر میرسید با خواهش و تمنا در یکی از همین مزارع به همراه تنی چند از خویشانش مشغول کارگری میشود.
ظهرِ یک روز تنفرسایِ گرمِ تابستان، مردک فریاد دلخراشی میزند و با ناله ضعیفی سرنگون و به زمین میافتد. ظاهرا مار جعفریای در بین علفهای مرغزار پایش را گزیده بود. این مارهای کوچک نود سانتی به نیش مرگبارشان معروفند بنابراین روستاییان که علامت صلیبی روی سر مار را دیدهاند، هراسان از سهم مهلک این خزنده خطرناک مرد زخمی را عقب وانتی میگذارند و با سرعت به سوی درمانگاه میروند.
اما عاقله مردی از خویشانِ او که شنیده بوده پادزهر هر زهری متفاوت است، پی مار میرود تا علت را هم به دنبال معلول جهت مداوای بهتر مریضشان به دکتر برساند و چون سرعت زیادی در حرکت دادن دستهایش داشته با مهارت چوب دو شاخی را روی سر مار میگذارد و با کمک یکی دو تَن، خزنده را در گونی انداخته و پشت سر نگونبختِ نیشخورده، روانه بیمارستان میشوند.
به هر حال جمعی شده بودند بیست سی نفره و با هیاهوی فراوان یکی پس از دیگری وارد اورژانس و مجروح بیهوش را که نیشتری بر زخمش زده و بالای پایش را با دستاری محکم کرده بودند، به همراه مارِ داخل گونی بستری میکنند. سپس هر کدام گیج و منگتر از دیگری در قسمتی از حیاط بیمارستان تار و مار و پخش و پلای زمین این سو و آن سو میشوند.
ساعتی بعد دکتر دو سه نفر از ریش سفیدان جمعشان را میخواهد و میگوید: مریض مرخص و مشکلی ندارد، بیحالی و دردش هم از نئشگی و خماری است نه از نیش مار! کمی بعد ماموران آتشنشانی میرسند و به اطلاع کادر درمان و انجمن کشاورزان متعجب میرساند مارِ جعفری داخل گونی مرده است.
گویا سمِ بدن مردکِ مفنگی بیشتر از زهرِ مارِ جعفری بوده و هلاکش میکند. مردک ناخوش را همان عصر با ضرب و کتک در کمپی بستری و تا مدتها از او با عنوان جعفریِ جعفری کُش یاد میکردند! بینوا فامیلیاش هم جعفری بود!
آدرس کانال تلگرامم
@toobavatankhah
آخرین نظرات: