پیرپسر

 

پیرپسر

آرزو بر دل نماندیم و در بین این تعداد کمدی سخیفی که پی در پی از سر و کول پرده‌ی نقره‌ای سینما بالا و پایین می‌روند، فیلمی هم اکران شد که فکر و خلاقیتی نو در ساختار آن مشاهده می‌شود، فیلمی که شخصیت اصلی‌اش کتاب به دست، بر سر میز صبحانه در کنار پدری نشئه و برادری غیرزاده نشسته است، «پیرپسر» فیلمی از «اکتای براهنی»:

«پیرپسر» روایت بخشی از زندگی «غلام باستانی» است، پیرمردی عیاش و شراب‌خوار که معتقد است جوانی نکرده، او که از گنده لات‌های سه چهار دهه‌ی قبل بوده، به رغم اعتیاد به انواع و اقسام مخدرها هنوز ابهت چاله میدانی‌اش را حفظ کرده، تا آنجا که سعی در اثبات خود دارد و با پسرش «علی» بر سر دختری به نام «رعنا» قمار می‌کند …

همان اول کار بگویم «پیرپسر» فیلم «اکتای براهنی» نیست، فیلم «حسن پورشیرازی» است، چرا که «پورشیرازی» بسیار بیشتر از فیلم می‌درخشد، بی‌شک اگر او در «پیرپسر» این چنین با نقش‌آفرینی‌اش استادانه غوغا به پا نمی‌کرد، «پیرپسر» براهنی حرف چندانی هم برای گفتن نداشت.

هر چند به نظر من «لیلا حاتمی» یکی از بهترین بازی‌هایش را در «پیرپسر» انجام داده، اما انتخاب او در این نقش بزرگ‌ترین ریسک و شاید اشتباه «اکتای براهنی» بوده چرا که بد بودن و پلیدی به چهره‌ی حاتمی نمی‌نشیند، نمی‌شود قباحت را در اصالت چهره‌اش باور کرد، چرا که باید در بخشی از وجود «رعنا» خواسته یا ناخواسته رد و نشانی از سبک‌سری و خواری و فرومایگی نشان داده می‌شد تا جرات ابراز هوس بیمارگونه‌‌ی «غلام باستانی» به او وجه‌ی مقبول‌تری می‌یافت، متاسفانه از اوایل پرده سوم فیلم «لیلا حاتمی» از نقش فاصله گرفته و به همان بازی سرد و بی‌روح و یکنواخت همیشگی خود برمی‌گردد.

برخلاف عده‌ای از منتقدان که بازی «حامد بهداد» را درخور توجه ندانسته‌اند، من معتقدم بهداد بهتر از حاتمی عمل کرده است، باید یک ده‌ی پنجاه‌ی یا دهه شصتی سرخورده و تحقیر شده باشید تا بفهمید او بدون اغراق دقیقا یکی از همان نسل سوخته‌ی ساکت آرمان‌گرایی بود که حسرت همه چیز حتی عشق بر دلشان ماند. او یکی از همان کتاب به دست‌های محجوب و همیشه سر به زیر بود که سال‌ها ندیده گرفته شدند و حالا در چهل سالگی سرکوفت نجیب ماندن‌شان را می‌خورند و کاری هم جز فرو‌خوردن بغض خود در مواجهه با سرزنش‌های اطرافیان ندارند.

بخشی از جذابیت فیلم وام‌دار فضاسازی بصری آن است، طراحی صحنه در منزل غلام باستانی خلاقانه و ستودنی است، از چیدمان لوازم خانه گرفته تا  نور ضعیف و رنگ‌های خنثی و سرد و تابلوهای آویخته به در و دیوارهای زرد و خاک گرفته، همه و همه به خوبی با فضای بی‌روح و مرگ‌آور خانه‌ای که سالهاست زنی در آن نفس نکشیده، در تناسب است. من اگر جای «اکتای براهنی» بودم، تصویربرداری را به همان راهرو، راه پله، بارخانگی و آشپزخانه محدود می‌کردم و این برگ برنده را، این لوکیشن را، رها نمی‌کردم، اما متاسفانه دوربین بی‌خود و بی‌جهت از خانه باستانی‌ها بیرون می‌آید و با بیرون آمدنش میزانسن‌های فوق العاده براهنی در هم می‌شکند و جنبه‌ی هنری فیلم از دست می‌رود، براهنی هر چقدر در خانه باستانی‌ها درخشان عمل کرده، در بیرون خانه، در کتابخانه، در املاکی، در منزل پدری رعنا، ضعیف است و کارش به روایتی مستندگونه می‌ماند.

اما آنچه باعث نمی‌شود پیرپسر به شاهکار تبدیل بشود، ضعف فیلم‌نامه در خرده‌پیرنگ‌ها و برخی نقاط عطفش است، تنها کافی بود براهنی صحنه‌ای دراماتیک بنویسد تا علی و رعنا به جاودانه‌های عاشقانه سینما بپیوندد، کاری که او نکرد و این ارتباط را سطحی و آبکی رها کرد. فیلم‌نامه در بخش‌های دیگری هم بدجور می‌لنگد و نقطه ضعف‌هایی ابتدایی و بدیهی دارد، اشکلاتی آنقدر ساده که نمی‌دانم چرا براهنی نخواسته برطرف‌شان کند؟ به طور مثال رعنا چرا از ماشین غلام باستانی پیاده نشد؟ رضا در تمام این سال‌ها چرا به دنبال رد و نشانی از مادرش نبود؟

با وجود نواقص و کاستی‌های گفته شده، براهنی و تیم فوق‌العاده‌اش اثری شایسته و در خور توجه ساخته‌اند، فیلمی که خط قرمزها را به طرز عجیب و غریبی رد کرده و با برخی دیالوگ‌هایش تابوشکنی‌هایی کرده و گامی به جلو برداشته است. او فیلمی ساخته که تنها از خشونت مردان بر علیه زنان نمی‌گوید، او شهامت این را داشته که فیلمی بسازد و خشونت مردان بر علیه مردان، پدران بر علیه پسران را در قالب مثلث عشق ممنوعه‌ی پدر، پسر و معشوقه به نمایش بگذارد، کم‌لطفی است اگر او و تیمش را تحسین نکنیم.

نویسنده: طوبا وطنخواه

کانال تلگرام من: https://t.me/toobavatankhah

به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط