نوشته‌های من
نوشته‌های من

بانو و ضحاک

  بانو و ضحاک ثروت و قدرت از حدی که بگذرد، هر آدمی را تا مرز جنون و دیوانگی پیش می‌برد. این پریشان‌مغزی به سبب

ادامه مطلب »
نوشته‌های من

دیوانه در قفس خندید

دیوانه در قفس خندید به عشقِ هوایِ تمیزِ بعدِ باران، به قصد پیاده‌روی از خانه بیرون زدم. مستانه از خنکای هوا لذت می‌بردم و بی‌توجه

ادامه مطلب »
نوشته‌های من

نوشته‌های خاک‌برسری

نوشته‌های خاک‌برسری سال‌ها قبل در کلاس‌های انجمن سینماگران جوان شرکت می‌کردم و جمله‌ی یکی از اساتیدِ آن دوران، همواره همراهم ماند: «اگر در نشست نقد

ادامه مطلب »
نوشته‌های من

یک قصهء تکراری

  یک قصهء تکراری چندی پیش با دوستم در خیابان، بیچاره‌ای را در جست‌و‌جوی روزی از دستِ مردم دیدیم. به دوستم گفتم این بندگانِ خدا

ادامه مطلب »
نوشته‌های من

ملاقات با ناشناس‌

  ملاقات با ناشناس‌ نمی‌دانم کی علاقه‌ام به بلاینددیت* یا شاید هم هر مزخرفِ مشابه‌اش را، بروز داده بودم که امروز در اینستاگرام با پستی

ادامه مطلب »
نوشته‌های من

خط‌خطی‌های تاریخی

  خط‌خطی‌های تاریخی گاهی آنقدر پریشان و عصبانی هستم و تکه‌های پازل وجودم به هم ریخته که تقریبا یک عقل‌باخته‌ام. خودِ جنونم. شاید فکر کنید

ادامه مطلب »
نوشته‌های من

خانه پوشالی

  خانه پوشالی در گیرودارِ مراسمِ چهلمِ خانمِ خانه، بتول دستمزد سال‌ها خوش‌خدمتی‌اش را از وارثان مرحومه می‌گیرد و در شصت سالگی آواره خانه‌ی کَس

ادامه مطلب »
نوشته‌های من

فرار از زندان

فرار از زندان در شهرهای کوچک گاه به گاهی، اتفاقات حیرت انگیز و نادری رخ می دهد که از فرط عجیب و غریب بودن شان

ادامه مطلب »
نوشته‌های من

صدای نیوجرسی‌ها

صدای نیوجرسی‌ها* ازدحام جمعیت و صفِ ماشین‌های پارک شده در حاشیه جاده کمربندی، مربی سوارکاری را با همه مشغله‌هایش متوقف می‌کند تا او هم یکی

ادامه مطلب »
نوشته‌های من

باژگونی من

باژگونی من* تا آنجا که به یاد دارم، همواره از تیررس دوربین سلفی‌گیرها گریخته‌ام و گالری تلفنم همیشه از خودم خالی است. از رفتن به عکاسی

ادامه مطلب »