اخیرا به خواندن داستانهای کوتاه علاقهمند شدهام و مگر میشود از «ادگار آلن پو» این رمزآلودنویس برجسته و مخترع سبک کارآگاهی چیزی نخواند، تازه از حیرت داستان «گربه سیاه» او در آمده و داستان «سوسک طلایی» را شروع کرده بودم که جملهی زیر متوقفم کرد:
ژوپیتر به دستور ارباب خود راه را تا پای درخت لالهی غول پیکری صاف کرد که در میان هشت الی ده درخت بلوط قد علم کرده بود و چنان زیبا و باشکوه بود و شاخ و برگ گستردهای داشت که به عمرم نظیرش را ندیده بودم.
درخت چی؟ لاله؟ ابتدا گمان بردم اشتباه خواندهام و لابد منظور نویسنده درخت «افرا» یا «چنار» بوده و در پی آن هم اولین فکری که به ذهنم رسید، این بود که حتما در ترجمه یا چاپ کتاب اشتباهی رخ داده است، اما مجددا در لا به لای سطور باز به درخت مورد نظر رسیدیم:
درخت لاله باشکوهترین درخت جنگلهای آمریکا در جوانی تنهای صاف دارد و اغلب تا ارتفاع بسیار بالا هیچ شاخهی جانبی ندارد اما وقتی درخت بالغ میشود، پوست آن زبر و گره گره شده و شاخههای کوتاهی روی تنهاش میروید.
با یک جست و جوی ساده در گوگل متوجه شدم لاله فقط گل نیست، خلاصه به لطف آقای «پو» امروز با طبیعت بیشتر آشنا شدم. شما تا حالا از این قبیل تجربهها داشتید؟
طوبا وطنخواه




آخرین نظرات: