جورچین گذشته

 

جورچین گذشته

دختر کوچولو کنار پدرش نشسته بود و با کمک او جورچین حیوانات را کامل می‌کرد اما تمام فکر و ذکر کودکانه‌اش درگیر عروسی بود که شب قبل رفته بودند. چیزی که در آن لحظه ذهن دخترک را به خود مشغول کرده بود، قسمتی از فیلم فرمالیته بود که داماد اشک می‌ریخت و به عروس می‌گفت: «عزیزم تو خیلی خیلی زیبایی خوشحالم که انتخابت کردم.» دختر کوچولو در حالی که خودش را در لباس عروسی با دامن خیلی پفی تصور می‌کرد، بی‌مقدمه از پدرش پرسید: «بابایی تو چرا مامانی رو برای عروسی انتخاب کردی؟» پدر قطعه‌ای از جورچین را که تصویر خر روی آن بود در جای درستش قرار داد و گفت: «مادرت پدر خیلی خیلی ثروتمندی داشت عزیزم!»

📝طوبا وطن‌خواه

آدرس کانال تلگرام https://t.me/toobavatankhah

به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط