دست‌پخت

 

دست‌پخت

زن ده دوازده کیلو سبزی را به تنهایی و با سلیقه پاک، خرد و بسته‌بندی می‌کند. به وقت شام، مرد ناخرسند کوکوی سبزی می‌خورد و بی‌توجه به خستگی زن با کلماتی نامفهوم غر می‌زند. همان شب وقتی مرد خواب بود، اجل با سکته قلبی دست زن را می‌گیرد و می‌برد. چند روز بعد از مراسم شب هفت زن، معشوقه‌ی مرد در خانه‌ای که هنوز می‌شود رد نفس‌های زن را روی شیشه‌ها و آینه‌هایش دید، با یکی از همان بسته‌های سبزی که زن داخل فریزر‌ گذاشته بود، برای مرد قورمه سبزی می‌پزد. نامرد تا صبح با گیسوی معشوقه‌ بازی و از دست‌پختش تعریف می‌کند.

📝طوبا وطن‌خواه

به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط