جانی که مجنون نبود

جانی که مجنون نبود

پزشک معتمد خانودگی ما معتقد بود علایم افسردگی است. پیشنهاد می‌کند برای بهتر شدن روحیه‌ام، نزد دوستِ روان‌پزشک‌اش بروم.

به او که گویی معطوف و ملتفت به توضیحات من نیست، می‌گویم حالِ آدم، باید بنفسه و سرخود خوش باشد نه با دوا و دارو. دلم نمی‌خواهد برای داشتن حال خوب قرص بخورم. روح و روان آدمیزاد جسدِ نفس نیست که به جویدن و بلعیدن خوب‌کننده‌ها نیازمند باشد. جان به امید، آب‌ورزی در آرزوها زنده است.

اطمینان دارم هیچ‌کس افسرده نیست، آسیمه‌سر نیست، سرگشته نیست، مگر این‌که بر سر جای خودش و قول و قرارهایش نباشد. دنبال رویاهایش نباشد. آدمی که به سر قرار با خودش دیر برسد یا بترسد که هرگز نرسد، مکدر دلی است محزون و مجنون. می‌دانم برای این‌که حالم را از این تحسر به آن سرمستی برسانم باید به جایی بروم که به جانم تعلق دارد.

منی که به دنیای کتاب‌ها تعلق خاطر داشتم در جایی نشسته بودم که به قیامتِ ارقام و اعداد متعلق بود و داشتم میان حساب و کتابِ دیگران می‌پوسیدم. فشار نیمکره سمت چپ مغزم که بزرگ و فعال‌تر شده بود، شیارهای نیمکره راست مغزم را له و لغزنده می‌کرد. استعفا، خداحافظ. حتی برنگشتم و ندیدم که همکاران برای بدرقه‌ام، چه خزعبلاتی بر پشت سرم می‌ریزند. ناقلِ هر لاطائلاتی که می‌خواهند باشند. منِ قبلی‌ای، وجود نداشت که به جست و جوی شایعات عالم آن‌ها باشد. به تعادل مغزی بیشتر از اراجیف آن فضا نیاز داشتم.

هنوز یک ماه نشده اما روحیه‌ام خوش‌آیند است. به سرای رستاخیز اهل نوشتن برگشته‌ام و نیازمند غرق شدن در این ماوا هستم. دنیای نوشتن، دنیای من، نوشتم و قلمم حال مرا خوب کرد. یقین داشتم. نون و القلم. قسم خداوند*.

   آدرس کانال تلگرام و اینستاگرامم @toobavatankhah

*•♫.•* *•♫.•* *•♫.•*

*آیات یک و دو سوره مبارکه قلم: نون سوگند به قلم و آنچه مى‌نويسند ، [كه] تو به لطف پروردگارت ديوانه نيستى.


   آدرس کانال تلگرام و اینستاگرامم @toobavatankhah

به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط