اگر اهل خواندن کتابهای جنایی باشید حتما اسم روث ور نویسنده بریتانیایی به گوشتان خورده و احتمالا یکی دو اثر او را هم خوانده اید. به تازگی کتاب روز صفر اثر این نویسنده از انتشارات نون با ترجمه نسبتا ضعیفی از شادی حامدی آزاد به چاپ رسیده است. چند سطر اول آن را با هم مرور می کنیم:
دیوار بیرونی محوطه مثل آب خوردن بود. نزدیک دو متر ارتفاع داشت ولی هیچ نرده یا سیم خارداری بالایش نبود. سیم خاردار دشمن شکست ناپذیر من است. بیخود نیست که در مناطق جنگی ازش استفاده میکنند. من با قد زیر یک و شصت نمی توانستم دست دراز کنم و خودم را بالای دیوار بکشم و …
همین چند سطر اول هم در قیاس با سایر آثار روث ور ناامید کننده است. برخلاف نظر ارین کلی که برروی جلد کتاب نگاشته شده است معتقدم روز صفر بد شروع می شود و از همان فصل اول ناامیدتان می کند بدترین کتاب روث ور از ابتدا !
اواسط کتاب به این موضوع پی می برید که روث ور برای نگارش روز صفر یک ایده متوسط هم نداشته که با شاخ و برگ دادن به آن، خواننده را حداقل بی رمق، تا انتهای کتاب به دنبال خود بکشد. در هر صفحه بارها و بارها از درد پهلوی زخمی شخصیت اول داستانش جک می گوید و ذق ذق کردن زخمش را یادآور می شود. شخصیتهای منفعل و بلاتکلیف داستانش نه تنها هیچ کاری پیش نمی برند بلکه از همراه کردن بیننده با خود هم ناتوان هستند. اساسا از ابتدا حس همزادپنداری بیننده با نقش اول روز صفر با پیرنگ ضعیفش بیدار نمی شود.
روث ور با نوشتن روز صفر چند گام به عقب برداشته و خود را از ملکه داستانهای جنایی به یک نویسنده تازه کار تنزل داده است. از روث ور بخوانید اما کتابهایی که قبل از روز صفر منتشر شده اند. در سالهای آتی اسم روث ور نباید ملاک انتخاب کتاب شما در ژانر معمایی باشد ابتدا منتظر نقد دیگران باشید.
آخرین نظرات: