خطخطیهای تاریخی
گاهی آنقدر پریشان و عصبانی هستم و تکههای پازل وجودم به هم ریخته که تقریبا یک عقلباختهام. خودِ جنونم. شاید فکر کنید از ماندن در ترافیک، آلودگی هوا یا قطعی برق و فیلترینگ حرف میزنم، خیر بنده در این موارد بسیار هم صبورم. بدبختانه یا خوشبختانه عامل عصبانیت و بهمریختگیهای من تاریخی است. آشفتگیهای خرکی تاریخیام را شاید با مثال بهتر بتوانم توضیح بدهم.
همین سریال جیران یکی از دلایل اوقات تلخیهای من بود. به هیچ عنوان این حجم استقبال و مشتاق و راغب بودن عدهای را برای تماشای تفاله یک سریال ترکیهای، درک نمیکردم. نمیفهمیدم. حرامسرا و خواجه و دسیسه و حماقت چه گیرایی نهانی دارد؟ چه لذتی میبرید وقتی زنهای پادشاه ایران برای یک ساعت خلوت با شاه، با ناصرالدین شاه، ضجه میزنند و حقیر میشوند و همهشان خوارند برای این همخوابگی شاهانه؟ چه کیفی دارد به تماشای صحنهای نشستن که دست کودکی را میگیرند و میبرند تا اختهاش کنند؟ تا زجرش دهند و آغایش کنند.
به تماشای گهترین فصل تاریخ ایران نشستن چه جذابیتی دارد؟ مگر با گه دیدن هم حال آدم خوب میشود؟ مگر باید با گه اوقات فراغت را پر کرد؟
من این خواجهها را، این فلککردنها را و این چوب بر کف پای مرد ایرانی زدن را، این کثافتکاریهای تاریخی را اگر در فیلمها ببینم یا در کتابها بخوانم، همهاش را بر کل این هنر هفتم و پرمدعا بودنمان بالا میآورم. باز هم در این تاریخ هست بدترش هم هست، از کور کردن شاهزادهها توسط پدرانشان تا قتلها، شکنجهها، تجاوزها و …
ای کاش میشد بخشی یا بخشهایی از تاریخ را حذف و آشغالها و کثافتهایش را پاک کرد. این عوضی بودن اجدادمان را کاش میشد پنهان کرد. ای کاش برخی از ورقهای تاریخ را کمتر تورق میکردیم تا بوی گندش کمتر بالا بیاید.
ناگفته نماند از این گه افتخارات در تمام دنیا بوده، هر کشوری، هر تمدنی، فضولاتش را هم داشته، خوبش را هم داشته، ولی بوی گندِ فاضلابِ تاریخِ آنها رگ غیرت مرا خطخطی نمیکند.
https://t.me/toobavatankhah
آخرین نظرات: