- جدیترین مطالب

شام آخر
شام آخر جوانکی دهنخشک و تلخ، پس از اندکی کلنجار رفتن با قفل در با سروصدا و اکراه، وارد میشود و رو

بخاطر مامان
بخاطر مامان به پسر کوچولو گفته بودند: «مامان رفته پیش خدا» و وقتی او بهانه میگرفت و میخواست بیشتر بداند، برایش توضیح داده بودند:

مهمانان ناخوانده
مهمانان ناخوانده یک تکه عکس کوچک سیاه و سفید منگنه شده بر روی چند کاغذ در کنار دستمال سفرهای که به شکل قلب تا

بیست و هفت سالگی «الف.س»
بیست و هفت سالگی «الف.س» همین چند ماه پیش، زیر پوست شهری که در تب و تاب شروع سال جدید به هیجان آمده

خاطرات یک «جهان سومی»
خاطرات یک «جهان سومی» درست بخاطر ندارم که کلاس سوم دبستان بودم یا چهارم که شنیدن کلمهی «جهان سوم» به دنبال اسم کشورم، برایم

ورود آقایان ممنوع
ورود آقایان ممنوع بعد از مدرنیزه کردن بله گرفتن از عروسخانمها و تبدیل «با اجازه بزرگترها بله»، به دکلمهسراییهایی مثل «با امید به آینده،

خاطرات آقای جاوید
خاطرات آقای جاوید تراپیست آقای جاوید به او توصیه کرده بود برای جلوگیری از پیشرفت بیماری افسردگی، خاطرات خوب گذشته را مرتب با

طعم گس آزادی
طعم گس آزادی حالا پروانه آزاد است و به آرزویی که سالها در حسرتش میسوخته، رسیده. از این به بعد او مستقل و برای

مردی با موهای جوگندمی
مردی با موهای جوگندمی از غروب روز سیزدهم اردیبهشت تا پاسی از همان شب، خانم سعیدی به خاطر شنیدن کلمه «مادر» اشک میریزد. تنها
- دربارهمن
بخشهای سایت من:
- پشیماننامه (3)
- توسعه فردی (21)
- چالش های لاغری (7)
- چند سطر اول (5)
- داستانک (25)
- داستانهای کوتاه (56)
- صد گام فیلمنامه نویسی (7)
- فیلم نوشت (11)
- کتابنوشت (13)
- گامهای کوچک برای سلامتی (11)
- یادداشتها (33)
آخرین نظرات: