باژگونی من*
تا آنجا که به یاد دارم، همواره از تیررس دوربین سلفیگیرها گریختهام و گالری تلفنم همیشه از خودم خالی است. از رفتن به عکاسی گریزانم و با چاپ مجدد عکسهای تکراری، پروندههای تحصیلی و اداریام را تکمیل و از بهروزرسانی خودم تا حد امکان دوری میکنم. عکس اوقاتم را تلخ و اعتماد به نفسم را پایین میآورد.
متنفرم از نشستن بر روی چهارپایهای پشت به پرده سفید و رو به آن لنز دوربینی که باید به دیافراگماش، زیر نورافکنها لبخند زوری زد. از قاب عکسی که عکاس میخواهد تحویلم دهد واهمه دارم! علت این آشفتگی و تشویش را نمیدانم و عکسی از خودم که رضایتم را جلب کرده باشد و در آن خودم باشم، ندارم. عکسی که در آن همانی باشم که میخواستم باشم. انگار در عکسها غریبهای هستم ترسیده و فراری از خود.
سابقا فکر میکردم جزو دسته افراد بدعکسام. اما این مشکل را با آینهها هم دارم. یعنی مقابل آینه هم بدآینهام و بدتر از واقعیت؟ چرا خودم را در تصویرم پیدا نمیکنم؟ چرا از آینه و عکس فراریام؟ از خودم میترسم یا میگریزم؟ اگر موفقتر بودم معضلم با چهرهام، با لبخندم و با نگاهم در عکسها و آینهها حل میشد؟ یعنی آن وقت خوشعکستر بودم و خوشانعکاستر؟
آدرس کانال تلگرام من نویسه گرام
https://t.me/toobavatankhah
┊ .*┊ .*┊ . .┊ . ┊.┊ . ┊ .*┊.┊ . ┊ .*┊
*باژگونی: انعکاس
آخرین نظرات: