بیست سال قبل اتفاق افتاد

 

بیست سال قبل اتفاق افتاد

بیست سالِ قبل، فیلمی از مهمانیِ خصوصی دانشجویانِ دانشگاهی دست به دست می‌گشت. نوار، سی‌دی، بلوتوث. همه جا صحبت از این دورهمی بود. خانه، خیابان، دانشگاه. همه جا.

جمعی کاملن دخترانه. چهره‌ها، طبیعی، معصوم. لباس‌ها، بلند، پوشیده. آرایش‌ها، کم، محو. برق لبی. شاید کمی ریمل. رفتارها متین، باوقار. کمی دست، کمی ضرب، کمی رقص. همه بگویید سیب. لبخند و در آخر هم عکس. همین، هیچ.

چندی بعد خبرش درآمد. دو نفر از دختران آن فیلم خودکشی می‌کنند. رگ‌زنی. خودسوزی. شوخی نبود. مسئله آبرو بود. دو دهه‌ی قبل بود. بیست سال قبل بود.

مثل الان نبود، بیست سال قبل بود. ماهواره نبود. اینستاگرام نبود. فارسی‌وان، جِم، سلبریتی‌ها، بلاگرها نبودند. الان نبود که زندگی خصوصی همه وسط مجازی باشد. روشن فکری بالا باشد. برهنگی امتیاز باشد. دیت اول مسخره‌بازی باشد. ازدواج سفید باب باشد. خیانت عادی باشد. مثل الان نبود که، همه‌ۍ دنیا در قابِ یک گوشی باشد. بیست سال قبل بود، مثل الان نبود.

مرور خاطرات. من و دوستم. کافی‌شاپ. قهوه ترک، شکلات فرانسوی، تلخِ تلخ. دخترانِ میزِ بغلی سیگار می‌کشند، هم‌سنِ بیست سالِ قبل ما هستند، ولی چهره‌ها همه عملی. آرایش‌ها زنانه، زننده. رفتارها لوس، سبک‌سرانه. بلند می‌شوند، می‌روند، با قهقهه‌ها، با دوست پسرها. ردِ رژ قرمزشان اما روی لیوان. دود سیگارشان رقصان در هوا. دیگر بیست سال قبل نیست!

کافی‌شاپ. من و دوستم. مرور خاطرات. فیلمی که بیست سال قبل از ما پخش شد. رگ‌زنی آرزو، خودسوزی خاطره. تلخِ تلخ. آن دو بیست سال است که دیگر با ما نیستند. خاطره و آرزو.

آدرس کانال تلگرامم https://t.me/toobavatankhah

به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط