یادداشت‌ها

سردرگم

سردرگم هم روشنی و روشنایی را ستایش و هم از افکار نو استقبال می‌کنم، و ترکیب جفت‌شان با هم، روشن‌فکر و روشن‌فکری واژه‌های مورد پسندم

ادامه مطلب »
داستان‌های کوتاه

نیش‌دارو

نیش‌دارو چندی پیش ماجرای مردِ میان‌سالی نقل محفل عوام بود، گرچه کمی دور از ذهن می‌نمود ولی خالی از لطف هم به نظر نمی‌رسید. حادثه

ادامه مطلب »
داستان‌های کوتاه

کمیX, کمیY

کمیX, کمیY در ژن‌های من اندکی «خودبیمارانگاری» یا همان «هیپوکندریا»* با کوروموزم‌های X و Y ام  آمیخته شده و هر از گاهی وهم و توهمی

ادامه مطلب »
داستان‌های کوتاه

نفی بلد

  نفی بلد جایی خواندم که ویکتور هوگو پس از به قدرت رسیدن ناپلئون، نوزده سال به تبعید خودخواسته رفت. اگر روزی بخواهم بار مجازاتی

ادامه مطلب »
یادداشت‌ها

ملاقات بهداشتی

  ملاقات بهداشتی سرویس‌های بهداشتی برخی از مجتمع‌های خدمات رفاهی بین‌راهی، آن‌قدر ناشسته و آلوده هستند که همان مستراح بنامیم‌شان بهتر مفهوم را می‌رساند. گاهی

ادامه مطلب »
توسعه فردی

سلول‌های دوست داشتنی

سلول‌های دوست داشتنی در صحنه‌ای از فیلمِ افسانه بگر ونس* عده‌ای دور یک میز نشسته و مشغول قمار هستند. مردی زیر نور زرد چراغ و

ادامه مطلب »
کتاب‌نوشت

موسیو بوآری

    موسیو بوآری «إما دیگر وجود نداشت»، با این جمله گوستاو فلوبر، مادام بوآری در صفحات پایانی‌اش، بار دیگر از ابتدا آغاز می‌شود. برت

ادامه مطلب »
یادداشت‌ها

تابستان آن سال‌ها

تابستان آن سال‌ها در نه سالگی بیشتر کتاب‌های ژول ورن و چارلز دیکنز را خوانده بودم و تصور می‌کردم دنیای ادبیات برای من تمام شده

ادامه مطلب »
یادداشت‌ها

جانی که مجنون نبود

جانی که مجنون نبود پزشک معتمد خانودگی ما معتقد بود علایم افسردگی است. پیشنهاد می‌کند برای بهتر شدن روحیه‌ام، نزد دوستِ روان‌پزشک‌اش بروم. به او

ادامه مطلب »
دهه شصتی ها بهترین کارتن های دنیا را با سانسور دیدن و عاشق شدن … ما دهه شصتی ها خیلی خوب بدون فضای مجازی زندگی کردیم ! ما کتاب هایی داشتیم برای خواندن ..