داستان‌های کوتاه
داستان‌های کوتاه

خاطرات کمیسر

  خاطرات کمیسر کمیسر می‌گوید اولین قتل در خزان سالی اتفاق افتاد که برگ‌های درختان سرو و کاج هم زرد شده بودند و فرو‌می‌ریختند. مردی

ادامه مطلب »
داستان‌های کوتاه

مادرخوانده

مادرخوانده خانم مقدم پس از فوت همسرش هیچ‌گاه تمایلی به ازدواج مجدد‌ نشان نداده بود اما در آستانه‌ی پنجاه سالگی، پس از بیست سال بیوه‌ی

ادامه مطلب »
داستان‌های کوتاه

گره پایانی

  گره پایانی زنگ‌آویز در فروشگاه «کوه‌مارکت حاج برادران و پسران» به صدا درآمد و جوانی حدودا سی ساله میانه‌بالا عبوس‌روی و پریشان‌حال وارد شد

ادامه مطلب »
داستان‌های کوتاه

او پس از تو

  او پس از تو فریسا دستش را روی رد بخیه بزرگی که با گذر زمان و به کمک لیزر تا حدودی کمرنگ شده می‌کشد،

ادامه مطلب »
داستان‌های کوتاه

لبخند ژکوند ژینا

  لبخند ژکوند ژینا مدت مدیدی بود که ژینا دختر شاد و سرزنده‌ی خانواده به شدت احساس خستگی و بی‌حالی می‌کرد، گویی وزنه‌ای سنگین به

ادامه مطلب »
داستان‌های کوتاه

لبخند اسمارتیزی

لبخند اسمارتیزی دختر کوچولویی که موهای نرم و کوتاهش را با پاپیون مشکی مدل خرگوشی آراسته بودند، لبه‌ی صندلی نشسته بود و بسته‌ی کوچک اسمارتیزی

ادامه مطلب »
داستان‌های کوتاه

معروفه

  معروفه مرد از اینکه به همسرش خیانت می‌کرد، نه تنها عذاب وجدان نداشت، بلکه حق به جانب نیز بود. همسرش گرچه زیبا و از

ادامه مطلب »
داستان‌های کوتاه

غیرزاده

  غیرزاده زمانی که گرگعلی هشتاد ساله دچار مه مغزی‌ای شد که در ذهن و خاطرات او سخت به هم می‌پیچید و زندگی‌اش را رفته‌رفته

ادامه مطلب »
داستان‌های کوتاه

مردی با خالکوبی اژدها

  مردی با خالکوبی اژدها پسرک ریزنقش سبزه‌رویی در صف نانوایی بین آقای چاق جلویی و خانم چادری عقبی در وضع ناخوشایندی بود، مرد چاق

ادامه مطلب »
داستان‌های کوتاه

ارثیه‌ی لی‌لی

  ارثیه‌ی لی‌لی بیمار نای‌ شکافی‌ شده‌ی تخت شماره چهار آی‌سی‌یو، به ساعت دیواری پشت ایستگاه پرستاری چشم دوخته و نیمه‌جان نفس‌های صدادار دردناکی می‌کشد،

ادامه مطلب »