هفده‌ ساله‌ها

هفده‌ ساله‌ها

پنج‌شنبه. هشتم آذرماه یک‌ هزار و چهارصد و سه.
کانال خبری کُنار صَندل.

فرمانده انتظامی شهرستان جیرفت از دستگیری متهم اصلی قتلِ روستای جنگل‌ آباد در عملیات پلیس آگاهی این شهرستان در کمتر از یک هفته خبر می‌دهد.


قتل. همین حوالی. حومه شهر. تا انتهای خبر چندباری با غلتک موس بازی می‌کنم و متحیر می‌خوانم. خلاصه‌اش: «نوجوان هفده ساله‌ای با اسلحه، نوجوان هفده ساله دیگری را به قتل رسانده، هفده ساله‌ها با هم اختلافی از قبل داشته‌اند. قاتل تحت تاثیر و مشورت با دوستان خود که جمعی یازده نفره بوده‌اند به این قتل ترغیب، تشویق و مرتکب این جنایت شده است.

اسلحه کلاش، هجده تیر جنگی، قتل. مانده‌ام دو هفده‌ساله چه اختلافی می‌توانستند با هم داشته باشند؟ مشکل مالی در این سن؟ مسئله ناموسی در این سن؟ ماجرای رفاقت و نامردی در این سن؟ جنایت و مکافات در این سن؟

پدر و مادر قاتل. پدر و مادر مقتول. خواهران و برادران قاتل و مقتول. مانده‌ام در کار خانواده‌ها، می‌دانستند؟ در جریان کشمش بین این دو نوجوان قرار داشتند؟ خانواده‌های یازده نفر نوجوان طرف مشورت قاتل، چه تربیت کرده‌اند، که حکم قتل می‌دهند و سلاح گرم برای رفیق‌شان تدارک می‌بینند؟ قاتل، بزرگ‌تری، طرف مشورتی، قوم و خویشی، جد و آبادی، بهتر از این هیات منصفه یازده نفره، در اطرافش نداشت؟

آموزش. پرورش. نظام تعلیم و تربیت. مانده‌ام آیا معلمی در مدرسه، غیر از تدریس این کتب مزخرف اجباری، صحبتی، قصه‌ای، داستانی برای این هفده‌ ساله‌هایِ خودسرِ ستیزه‌جو تعریف نکرده بود که دنیای دیگری به غیر از یاغی‌گری در جلوی چشم خود ببینند؟

کتاب. ورزش. هنر. مانده‌ام در کار این هفده ساله‌ها، آخرین فیلمی که دیده‌اند، کتابی که خوانده‌اند و موسیقی که شنیده‌اند چه بوده؟ سینمای کلاسیک، شعری عاشقانه، موسیقی سنتی، اهل دیدن و خواندن و شنیدنش بوده‌اند؟ تا هفده سالگی، هیچ‌کدام‌شان خطی نوشته بود؟ مصرعی حفظ کرده بود؟ سازی زده بود؟ هیچ‌کدام‌شان؟ بین‌شان ورزشکاری نبود؟ کوهنوردی؟ شناگری؟ دونده‌ای؟ جوانمردی؟

مانده‌ام.
مقصر کیست؟

ما بزرگ‌سالانی پرمدعا و پرگو هستیم که به سه دسته بی‌فکر تقسیم می‌شویم یکی از دیگری تقصیرکارتر. دسته اول با شعار فرزند بیشتر، جامعه را بزرگ‌تر می‌کند. دسته دوم با شعار مجازات سنگین‌تر، جامعه را امن‌تر می‌کند. دسته سوم با شعار مسئولان باید فکری بکنند، جامعه را خواب‌تر می‌کند!

بیایید از امروز دسته چهارم مایی باشیم که از آن سه دسته ناامیدیم. نگرانیم. دلسوزیم. به دستِ کودکی، نوجوانی، کتابی بدهیم. سر چهارراهی به کودکی که بین ماشین‌ها حیران و آویزان مانده، یک قلم، یک مداد، حتی دفتری بدهیم. به جوان تا کمر دولا شده در زباله‌ها، در مخدرها، کلمه‌ای، جمله‌ای بگوییم. محبتی بکنیم. بیایید خودمان نجات‌دهنده آیندگان باشیم و برای این نسل واماندهء بلاتکلیفِ آموزش‌ندیده، حرکتی بکنیم. بیایید ما به اندیشهء نجات هفده‌ساله‌های آینده باشیم.

آدرس کانال تلگرامم https://t.me/toobavatankhah

به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط