سردرگم

سردرگم

هم روشنی و روشنایی را ستایش و هم از افکار نو استقبال می‌کنم، و ترکیب جفت‌شان با هم، روشن‌فکر و روشن‌فکری واژه‌های مورد پسندم است. اما با هر بینش و نگرش و اندیشه‌ای که خودم را منورالفکر می‌کنم، باز تمامی خردم در پهنه و گستره روشن‌فکری با تعاریف امروزی نمی‌گنجدد. نه که متحجر باقی مانده باشم، خیر، خیلی هم متجدد شده‌ام! اما با وجود عدم کهن‌گرایی در شکل‌گیری عقایدم، کاملن تجددطلب هم نیستم.

در واقع کمی سنتی‌ام، کمی معمول، کمی مدرن و نمی‌دانم مشکل کیفیات نفسانی و حالات روحی من در کجاست. کمی سنت‌گریزی در ضمیرم است، کمی سنت‌گرایی در ذهنم. زمانی دلم هوای آیین و رسوم قدیم را می‌کند، گاهی جدا شدن از قوانین دست و پا گیر گذشته به وجدم می‌آورد. از سویی آغوش تفکراتم خیلی هم پذیرای افکار و ایده‌های بکر و بدیع امروزی نیست و تجربه‌های غریب و نادر دنیای امروز به مذاقم خیلی اوقات خوش آیند نیست.

اولین باری که متوجه شدم از طرف روشن‌فکران طرد و افکار پوسیده‌ام زیر سوال رفته، برمی‌گردد به زمانی که بحث ازدواج سفید مهم شده بود و اکثریت تلاش می‌کردند با گفته‌هایشان این مسیله را زودتر در جامعه عادی‌سازی کنند. قباحت این مسئله نزد من به اندازه بی‌بند و باری و خیانت بعد از ازدواج بود و سرانجام در جایی افکار عقب‌مانده‌ام را بروز دادم!

مرتبه بعد زمانی بود که عروس و دامادی در مراسم ازدواج‌شان اعلام کردند که فرزندشان تا چهار ماه دیگر به دنیا می‌آید. من اما تلاشی نکردم تا مانند بقیه مدعوین اشک شوقی در چشمانم حدقه بزند و هورا و شادباش بگویم. این لگدپرانی به اخلاقیات در نظرم به اندازه ازدواجِ زیرِ سن قانونی، مزخرف و قبیح است.

جایی هم صحبت و تحسین فیلم برادران لیلا و سیلی معروفش بود نظرم را بی‌پرده گفتم و بلافاصله زیرِ نگاه شماتت‌بار انجمن موافقان اثر له شدم. از دیدِ من اخوانِ لیلا همان‌قدر درهم و نامربوط بود که زمانی فیلم فارسی‌ها لیچار بودند.

ولی نه این سو، نه آن سو بودنم، فقط محدود به مواردی که گفتم نمی‌شود، درباره کتاب، موسیقی، سیاست و خیلی چیزهای دیگر بارها و بارها، نگاه‌هایی از بالا به پایین در گروه‌های مختلف دریافت کرده‌ام. اوایل معذب، آزرده و رنجیده می‌شدم، اکنون اما نه، برایم مهم نیست.

من نمی‌توانم به بها و بهانه روشن‌فکری نقابی به چهره‌ام بزنم و هر آنچه در اطرافم هست و نیست را تایید کنم. نمی‌توانم تفاله هر آنچه دیگران می‌گویند را تحسین کنم.

در من هنوز ارزش‌هایی مقدس و محترم باقی مانده و خیلی چیزهای دیگر هم قداست‌شان را دیر زمانی است که از دست داده‌اند. شاید هنوز در زندگیم، مانده‌ باورهایی است که با نداشته‌های دنیای روشن‌فکری در تضاد کامل است.

آدرس کانال تلگرامم
@toobavatankhah

به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط