نوشتههای من
احساس غرور
درساندویچی بعد از سفارش، خودم را با تلفنم مشغول کرده بودم. مردی با چهره ای خسته و دستانی پینه بسته وارد شد و درحالی که
درساندویچی بعد از سفارش، خودم را با تلفنم مشغول کرده بودم. مردی با چهره ای خسته و دستانی پینه بسته وارد شد و درحالی که
چهره خیلی ازهمکلاسیان آن دوران به کل از خاطرم محو شده، اما آن دخترک زیبای کلاس اول را، خوب یادم است. رنگ مانتویش، النگوهای دستش،