
بخاطر مامان
بخاطر مامان به پسر کوچولو گفته بودند: «مامان رفته پیش خدا» و وقتی او بهانه میگرفت و میخواست بیشتر بداند، برایش توضیح داده بودند:
بخاطر مامان به پسر کوچولو گفته بودند: «مامان رفته پیش خدا» و وقتی او بهانه میگرفت و میخواست بیشتر بداند، برایش توضیح داده بودند:
مهمانان ناخوانده یک تکه عکس کوچک سیاه و سفید منگنه شده بر روی چند کاغذ در کنار دستمال سفرهای که به شکل قلب تا
طعم گس آزادی حالا پروانه آزاد است و به آرزویی که سالها در حسرتش میسوخته، رسیده. از این به بعد او مستقل و برای
مردی با موهای جوگندمی از غروب روز سیزدهم اردیبهشت تا پاسی از همان شب، خانم سعیدی به خاطر شنیدن کلمه «مادر» اشک میریزد. تنها
عرق سگی آرایشگر پیشبند را از گردن زن جوانی باز میکند که با این مدل موی کوتاه پسرانه به دخترکی کم سن و سال
بولیمیا در زمستان سال 1980، زنی که پس از مدتها پرخوری عصبی، سلامتیاش به خطر افتاده بود، رژیم گرفت. اگرچه چند ماه امساک و خویشتنداری
دختری که باد موهای فرفریاش را در هم پیچید. پسرعمو در پنج سالگی بهترین همبازیاش بود، در نه سالگی بهترین دوستش. پانزده ساله که
دزد کتابخوان دزدی که عاشق رمان بینوایان بود، از دیوار خانهی پیرزنی بالا رفت و شروع به جمع کردن عتیقههای منزل او کرد. پیرزن از
شعارزدگی خانم ارجمند فمینیست است و از تمامی شعارهایی که در جامعه برای دفاع از حقوق زنان سر داده میشود، حمایت میکند. مثل نه
دستپخت زن ده دوازده کیلو سبزی را به تنهایی و با سلیقه پاک، خرد و بستهبندی میکند. به وقت شام، مرد ناخرسند کوکوی سبزی