نوشته‌های من
نوشته‌های من

بدنساز کاغذی

هر وقت دستم را با کاغذ می برم، یاد او می افتم. بیشتر یاد صدای نخراشیده اش، نه هیکل تراشیده اش. در میان انبوه جمعیت

ادامه مطلب »
چند سطر اول

چند سطر اول ژول ورن

احتمالا بارها در اینستاگرام و یا در سایت های مختلف به مطالبی برخورد کردید که حتی نتوانستید یکی دو جمله اول آن را تا انتها

ادامه مطلب »
نوشته‌های من

خستگی محصور شده

فاطمه.م حدود ۱۵ سالی داشت. مشکل کلیوی از دوران نوزادی او را همراهی می کرد و این اواخر نارسایی قلبی اش هم مزید بر علت

ادامه مطلب »
نوشته‌های من

یک سونوگرافی پیچیده

همیشه هم بد نیست تلخ نیست، خودمان پیچیده اش میکنیم. مثل امروز که خانمی با همسر و دو پسر خردسالش برای آزمایش غربالگری مراجعه کرد.

ادامه مطلب »
نوشته‌های من

احساس غرور

درساندویچی بعد از سفارش، خودم را با تلفنم مشغول کرده بودم. مردی با چهره ای خسته و دستانی پینه بسته وارد شد و درحالی که

ادامه مطلب »
نوشته‌های من

زنجیره ای از ما بدون او

چهره خیلی ازهمکلاسیان آن دوران به کل از خاطرم محو شده، اما آن دخترک زیبای کلاس اول را، خوب یادم است. رنگ مانتویش، النگوهای دستش،

ادامه مطلب »